باز نویسی حکایت صفحه ۱۰۷ مهارت های نوشتاری نهم
حکایت زیر را بخوانید و به زبان ساده باز نویسی کنید
شخصی به عیادت مریضی رفت . بسیار بنشست و نقل ها گفت و در آخر از مریض پرسید : از چه درد می نالی ؟ بیمار گفت : از زیاد نشستن تو
حکايت شده است که شخصی به عيادت مريضی رفت و مدتی طولانی نزد او نشست و سخن بسیار گفت و از بيماریش پرسيد.
مريض بيماری اش را با او گفت و بيماری اش مقداری خطرناک بود. اين عيادت کننده فريادی کشيد: آه! فلان دوست من به اين بيماری مبتلا بود و از آن درگذشت و فلان دوست برادرم از اين بيماری در بستر بود و بود تا
اين که مرد و فلان همسايه دامادم به اين مرض مبتلا بود و فوت کرد و مريض که به او گوش میداد٬ نزديک بود که منفجر شود. وقتی اين شخص از سخنانش فارغ شد و خواست بلند شود٬ رو به بيمار کرد و گفت: هان!
با من کاری نداری؟ بيمار گفت: بله وقتی بيرون رفتی دوباره نزد من نيا