برچسب ها : رمان بی پناهم پناهم ده,رمان بی پناهم پناهم ده برای اندروید,رمان بی پناهم پناهم ده قسمت اول,رمان بی پناهم پناهم ده به صورت آنلاین,رمان بی پناهم پناهم ده برای کامپیوتر,رمان بی پناهم پناهم ده با فرمت Pdf,رمان بی پناهم پناهم ده برای موبایل,رمان بي پناهم پناهم ده Pdf,رمان بی پناهم پناهم ده جاوا,رمان بی پناهم پناهم ده تایپ,دانلود رمان بی پناهم پناهم ده برای کامپیوتر,دانلود رمان بی پناهم پناهم ده برای کامپیوتر Pdf,دانلود کتاب رمان بی پناهم پناهم ده برای کامپیوتر,دانلود رایگان رمان بی پناهم پناهم ده برای اندروید,دانلود رمان بی پناهم پناهم ده برای گوشی اندروید,دانلود رمان بی پناهم پناهم ده اندروید,دانلود رمان بی پناهم پناهم ده برای کامپیوتر با فرمت Pdf,
دانلود رمان کامل و بدون سانسور بي پناهم پناهم بده
دانلود رمان بی پناهم پناهم ده
,رمان بی پناهم پناهم ده,رمان بی پناهم پناهم ده برای اندروید,رمان بی پناهم پناهم ده قسمت اول,رمان بی پناهم پناهم ده به صورت آنلاین,رمان بی پناهم پناهم ده برای کامپیوتر,رمان بی پناهم پناهم ده با فرمت Pdf,رمان بی پناهم پناهم ده برای موبایل,رمان بي پناهم پناهم ده Pdf,رمان بی پناهم پناهم ده جاوا,رمان بی پناهم پناهم ده تایپ,دانلود رمان بی پناهم پناهم ده برای کامپیوتر,دانلود رمان بی پناهم پناهم ده برای کامپیوتر Pdf,دانلود کتاب رمان بی پناهم پناهم ده برای کامپیوتر,دانلود رایگان رمان بی پناهم پناهم ده برای اندروید,دانلود رمان بی پناهم پناهم ده برای گوشی اندروید,دانلود رمان بی پناهم پناهم ده اندروید,دانلود رمان بی پناهم پناهم ده برای کامپیوتر با فرمت Pdf,
دانلود رمان بی پناهم پناهم ده pdf
آخرین چیزی که شنیدم صدای جیغ بلند یک زن بودوبعدش سیاهی بودوسیاهی…….
بااحساس گرمای یک دست چشامو بازکردم.
– خانم جان خوبی؟پاشواین آب قندوبخور.
مستخدم دکتربودکه بانگرانی نگاهم میکرد.حواسم تازه داشت برمیگشت.
سعی کردم به خودم مسلط باشم.کمی ازآب قند روخوردم وازجام بلندشدم.سرم گیج میرفت ولی من بی اعتنابه سمت اتاق دکترراه افتادم.
بایدمطمن می شدم.دکترمریض داشت ولی بامهربانی نگاهم کردوپرسیدبهترشدی؟صاف توی چشماش نگاه کردم
چقدر؟
_ چقدرچی؟
_چقدرشانس زنده موندن داره؟
_ رک بگم بهت اگر اینجا عمل بشه هیچی ولی اگرتوسط پرفسور…..
توی آلمان عمل بشه می شه گفت امیدی هست.
بدنم سنگین شده بوددکترهنوزداشت حرف می زدوازتبحرپرفسورتعریف می کردولی من فقط بازوبسته شدن دهانش رو می ی دم. بی خداحافظی کیفم رو برداشتم واز مطب زدم بیرون. به زورخودمورسوندم به ماشین وروی صندلی ولوشدم.دکمه ی ظبط روزدم
_دیگه دنیا واسه من تاریکه
اخرقصه ی من نزدیکه……..
سرم رو روی فرمون گذاشتم وبه هق هق افتادم.آخرقصه ی من نزدیکه…..
خدایا به درگاهت التماس می کنم نذارآخرقصه ی اون نزدیک باشه.
نذار……..نذار……..نذار
پشت در خونه از توی آینه ی ماشین نگاهی به صورتم انداختم.افتضاح بود.به معجزه ی لوازم ارایش متوسل شدم.
گلسا
گلساجان تویی؟
لبخندزدم نبایدچیزی می فهمیدفعلا نبایدچیزی می فهمید.
آره عزیزدل دختر تحفه.
انگشتاشوبه نشونه ی تفنگ روبروم گرفت .نبینم به دختر گل من بد بگیها چشماتوازکاسه درمیارم و خندید.اشک توی چشمام جمع شد برای اینکه متوجه نشه باسررفتم توی آغوشش.سخت درآغوشش گرفتم ومثل بچه ای که ازروی بوی شیردنبال سینه ی مادر می گرده می بو ییدمش.
_ اوهو چه خبرته انگارصدساله منوندیدی بگیراونورپرتفم کردی.
خندیدم وباز بوسیدمش.
_ بدوبدو که روده کوچیکه بزرگه رو خورد.
_ من میل ندارم نزی جون جونم(اسم عزیزترین کسم نزهت بودامامن ازکودکی اینجوری صداش می کردم)
_ یعنی چی که میل نداری من ناهار نخوردم ازبس سرم دردمی کردحالا شام هم تنهایی بخورم؟
باشنیدن کلمه ی سردرد وا رفتم.
_ الهی گلسابه فدای توالان لباس عوض میکنم میام اصلا خودم لقمه توی دهنت می کنم.
باکوسن یکی از مبل ها آروم به پشتم زد.تواگراین زبونم نداشتی بازم…..-. بازم چی؟_هیچی.نخودچی ودوید دنبالم.باجیغ پریدم توی اطاقم.سریع لباس عوض کردم وآمدم بیرون.داشتم توی دلم خدا روشکرمی کردم که چیزی راجع به آزمایش هانپرسیدجواب آزمایشهاروگرفتی؟گفتم نه زنگ زدم گفتند آماده نیست.فرداباززنگ می زنم اگرآماده شده بود می گیرم می برم نشون دکترت می دم وبرای اینکه ذهنشو منحرف کنم پرسیدم شام چی داریم؟_ همونکهدوست داری. دو دستم روبهم کوفتم آخ جونووون
_ ای شکمو.شام رو باخنده وشوخی خوردیم.